جدول جو
جدول جو

معنی پاک نسب - جستجوی لغت در جدول جو

پاک نسب(نَ سَ)
پاک نژاد. پاک گهر. پاک گوهر. پاکزاد. اصیل. نجیب. ممحوض النسب. خالص نسب
لغت نامه دهخدا
پاک نسب
پاک گهر پاک گوهر پاکزاد پاک نژاد اصیل نجیب
تصویری از پاک نسب
تصویر پاک نسب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک نام
تصویر پاک نام
نیک نام، خوش نام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک دست
تصویر پاک دست
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، درست کردار، راست کار، صحیح العمل
فرهنگ فارسی عمید
(سِرر)
پاک سریرت. پاکدرون. پاک باطن
لغت نامه دهخدا
(جَ)
عفیف. معصوم. عفیفه. معصومه:
زانکه عادت کرده بود آن پاک جیب
در هزیمت رخت بردن سوی غیب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(حِ)
که در محاسبه پاک و درست است
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ)
که نظری پاک دارد
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
راستگوی:
هر که هست از فقیه و پیر و مرید
وز زبان آوران پاک نفس
چون بدنیای دون فرود آید
به عسل دربماند پای مگس.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک سر
تصویر پاک سر
پاک درون پاک باطن پاک سریرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک جیب
تصویر پاک جیب
عفیف معصوم عفیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک حساب
تصویر پاک حساب
آنکه در محاسبه پاک و درست است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نظر
تصویر پاک نظر
آنکه نظری پاک دارد نظر پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نفس
تصویر پاک نفس
راستگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نفسی
تصویر پاک نفسی
راستگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نفس
تصویر پاک نفس
((نَ فَ))
راستگوی
فرهنگ فارسی معین
مرحله ای از رشد شالی به هنگام دانه بستن
فرهنگ گویش مازندرانی
خوشه بستن یکنواخت و کامل برنج در شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی
اماده ی دروگشتن کشت برنج و رسیدن کامل محصول
فرهنگ گویش مازندرانی